مهاتما گاندی رهبر فقید هندوستان و از بنیانگذاران مبارزهی مدنی و پدر استقلال این کشور است. او یکی از معدود انسانهایی بود که هم نظریهپرداز رواداری بود و هم در عمل آن را به کار میبست. گاندی قلباً معتقد بود که رواداری نه تنها یکی از راهحلهای قرن خود، بلکه راهحلی برای قرنهای آینده است. امروز بعد از چندین دهه هنوز افکار گاندی بعنوان یک نماد استقلالخواهی، آزادی، عدم خشونت، عدالت اجتماعی و مبارزهای مدنی، مورد توجه سیاستمداران جهان است.
مهاتما گاندی در ٢ اکتبر ١٨٦٩ در شهر گجرات پوربند هند متولد شد. نام اصلی او مهانداس کارا مچاندگاندی بود. او دانشآموز خوبی بود اما این جوان خجالتی هیچ نشانی از رهبریت نداشت.
با مرگ پدرش مهاتما (روح بزرگ) به انگلستان سفر کرد تا در زمینهی قانون مدرک کسب کند.
مادر گاندی زنی بیسواد بود و علاقمند بود که پسرش باسواد و در رشتهی حقوق تحصیل کند. در ابتدای سفر، مادر گاندی که زنی متدین بود، سه نکتهی اخلاقی را به او گوشزد کرد تا در دوران تحصیل آنها را عملی کند. به او سفارش کرد که از خوردن گوشت و شراب خودداری کند و از مسائل جنسی دوری کند.
او توانست با موفقیت در رشته حقوق فارغالتحصیل شود و به هند بازگردد. اما بعد از مدتی بعنوان نمایندهی حقوقی هند راهی آفریقای جنوبی شد و بعد از ٢١ به هندوستان بازگشت.
گاندی فردی ضعیفالبنیه، اما بلندهمت بود. دارای ارادهای قوی، صبور، متواضع و جذاب بود. اهل نیایش و تزکیهی نفس و دارای ایمان و باوری قوی و برای رسیدن به هدف خستگیناپذیر بود. اهل گفتگو و مذاکره و مصالحه بود.
او برای رسیدن به آرمانهایش از روشهای مسالمتآمیز استفاده میکرد که امروز جامعه جهانی هنوز آن روشها را مورد ستایش قرار میدهد.
فعالیت گاندی برای هند به دو دوره تقسیم میشود، یک دوره از سال ١٨٩٣ تا ١٩١٤ که میدان این فعالیت در آفریقای جنوبی است و در سال ١٩١٤ به بعد که در هندوستان به منصهی ظهور میرسد.
گاندی در آفریقای جنوبی بعنوان وکیل مدافع هندیان مقیم آفریقای جنوبی خدمت کرد. آنگاه که مهاجران هندی مورد انواع و اقسام فشار و شکنجه و تحقیر دولت آفریقای جنوبی و سفیدپوستان قرار داشتند. خود گاندی بارها شکنجه و اذیت و آزار دید و به زندان افتاد، اما دست از مبارزه علیه ظلم و ستم به مهاجران هندی او را خسته و ملول نکرد، و همواره مانند سدی در مقابل طغیان، ظلم و بیعدالتی استوار ماند.
او که یک حقوقدان بود توانست مانع اخراج هندیان بطور اخص و عموم آسیائیها شود. فعالیت گاندی در آفریقای جنوبی ٢٠ سال بطول انجامید. گاندی در مقابل تصمیم دولت مبنی بر اخراج آسیائیها مقاومت کرد.
دولت سفیدپوست و نژادپرست آفریقای جنوبی تصمیم گرفت مهاجرت آسیائیان به آفریقای جنوبی را ممنوع سازد و کسانی را هم که در کشور مستقر شده بودند، وادار به رفتن کند.
آزار و اذیتهای گوناگون که طبق برنامهای طرحریزی شده بود، از قبیل وضع مالیاتهای سنگین، تحمیلهای تحقیرآمیز پلیس، توهینها و بیاحترامیهای عمومی و چندی بعد کشتار دستهجمعی و غارت و چپاول و حرق و تخریب، در لوای تمدن سفید، عرصهی زندگی را برایشان تنگ کرد.
در سال ١٨٩٣ گاندی که برای دفاع از دعوای مهمی به «پرتوریا» پایتخت ترانسوال در اتحادیهی آفریقای جنوبی، فراخوانده شده بود پا به سرزمین آفریقای جنوبی نهاد. او قبلاً در بریتانیا تحصیل کرده بود و ذهنیت مثبتی از اروپاییان داشت اما به محض ورود به آفریقای جنوبی و مشاهدهی تبعیض نژادی، خشنترین و ننگینترین رسواییها در آن کشور، ذهنیت مثبت او را تغییر داد.
بارها گاندی را از در مهمانخانهها و قطارها بیرون کردند، فحش دادند، سیلیاش زدند و زیر لگدش انداختند. و اگر با موکلان خودش قراردادی یک ساله منعقد نکرده بود، فوراً به هندوستان باز میگشت. اما او ماند و با دفاع قانونی از کرامت انسانی و حق و حقوق مهاجران آسیایی، دولت را مجبور به تسلیم در مقابل به رسمیت شناختن حق شهروندی آنها کرد.[١]
گاندی در ژانویهی ١٩٣٢ در گفتگویی با پیرسرزول در لوزان میگوید:
من با آنها که میگویند خدا عشق است هم عقیدهام، در اعماق دل من، عشق و حقیقت است.
عشق و حقیقت دو ایدهی مادر، در اندیشهی عدم خشونت گاندی است. هم با یکدیگر متفاوتند و هم مکمل یکدیگرند.
حقیقت نمود مقصودی است که در زندگی باید بدان دست یافت. بنابراین برای شناخت حقیقت راهی جز عشق وجود ندارد. زیرا کسی که به حقیقت و عدم خشونت ایمان دارد سرشار از امید است، امید به وجودآورندهی عشق است و عشق شهامت و ایمان را موجب میشود.[٢]
او معتقد است همانطوریکه خداوند ذات یگانه و قابل تکثیر و تجزیهناپذیر است همانطور دین خدا هم قابل تکثیر نیست و فقط راههای رسیدن به خدا متفاوت است و ادیان دارای یک ریشه و یک سرچشمه هستند. اساس دین یکی است همانطورکه خدا یکی است.
گاندی میگوید همانطورکه شما برای اعتقادات خود ارزش و احترام قائل هستید برای اعتقادات دیگران احترام قائل شوید، زیرا بدون این آزاداندیشی، نمیتوان جویای حقیقت بود. و این بدان معنی نیست که احترام به عقاید دیگران ما را در مقید بودن به عقاید خود سست و بیتفاوت نماید.
امروز عدم خشونت به سبک گاندی، برای آنکه با سنتهای فکری ناتوان در حل تضاد میان اخلاق و سیاست پیوند بگسلد، از توان بسیار برخوردار است. زیرا اخلاق و سیاست بعد واقعی را تنها در رابطه با انسان مییابند. عدم خشونت دژخیمی را که بر هر فرد فرمان میراند همواره به مبارزه میطلبد. بدین ترتیب انسان باید برای کوشش در بهتر به سامان رساندن تمدن، عدم خشونت را به کار بندد.[٣]
گاندی بر چند محور اصلی در مبارزات خود تأکید مینمود؛ از جمله استقلال به مفهومی عام، استقلال به منزلهی عدم وابستگی ملی، به منزلهی آزادی سیاسی، به منزلهی آزادی اقتصادی که در این زمینه از امر «اعتماد و امانت» نام میبرد که به معنای نگهداشت اموال اضافه به صورت امانت که سبب کاهش شکاف میان دارا و ندار میشود.
و استقلال به منزلهی آزادی اخلاقی و معنوی:
در این صورت استقلال رهایی از بردگی هواها و هوسهاست و منجر به تزکیه و خلوص میشود.
گاندی در تلاش خود برای دفاع از «استقلال و آزادی» هردو خطرات و تهاجمات بیرونی و درونی را به چالش میکشد.
گاندی در این رابطه هشت نکته را یادآوری میکند:
١- افراد باید احساس اخلاقی نیرومند خود را پیریزی و تقویت نمایند و «نیکی» را بنیاد بگذارند.
٢- هر نوع نیکی باید دربردارندهی جایگاهی باشد که ارزش دیگران را قدر بنهد.
٣- پس وظیفهی منبع حقیقی، آزادی و حق است. رسیدن به این حقیقت، وظیفهی ماست.
٤- ما باید به صورت عوامل و نهادهای خودگردان درآییم.
٥- گاندی معتقد بود که بجای دولت، باید افراد را تقویت کرد. و اگر دولت دارای قدرت است پس باید در مقابل او قدرتی باشد که با آن بیعدالتی را رفع نماید.
٦- گاندی درپی ایجاد و تقویت یک فرهنگ عمومی شهروندی بود تا بتواند حق عقیده و عمل را برای هر فرد تضمین کند و بتواند جایگزین نظام نمایندگی بر پایهی احزاب دیوان سالار و ساختارهای دولتی بشود.
٧- او معتقد بود که برای ترویج و رشد تکثرگرایی توسعه یافته، نیاز به ایجاد و تأسیس نهادهای غیردولتی میباشد، تا هر فرد جایگاهش مشخص و معلوم گردد.
٨- در همین رابطه گاندی میتواند یکی از چهرههای اصلی سیاسی، معنوی و فکری عصر ما باشد. که توان درهم ریختن قواعد ثابت شدهی ما را دارا میباشد، و میتواند از عادات ناپسند جامعه ما بکاهد.[٤]
با مشاهدهی نکات فوقالذکر گاندی را میتوان یک شخصیت چندبعدی دانست.
در نگاه اول گاندی:
یک رهبر سیاسی، که با توسل به شیوهای منحصر به فرد و بیسابقه در تاریخ بشر، توانست بدون شلیگ گلولهای ملتی را از چنگال یکی از خشنترین امپراتوریهای جهان برهاند.
و این تصویر در حقیقت یک تصویر تمام نما نیست، بلکه شخصیت گاندی قبل از اینکه یک سیاستمدار بانفوذ باشد، یک شخصیت پرهیزکار، که کمخوابی، کمگویی و کمخوری را پیشهی خود ساخته بود و همواره از ذکر و نیایش غافل نبود. انسانی خودساخته که جامعهای را ساخت. اینکه یک شخصیت پرهیزکار و بااخلاق چگونه میتواند در لباس یک سیاستمدار متجلی شود، بهتر است خود این نکته را روشن کند.
من ... جویندهی فروتن هستم که در جستجوی «حقیقت» است و در راه رسیدن به آن از هیچ کوششی فروگذار نمیکنم و هیچ ایثاری را در راه دیدن رودر روی خدا بسیار نمیشمارم.
تمامی فعالیتهای من، چه آنها که اجتماعی یا سیاسی تلقی میشوند و چه آنها که انسان دوستانه و اخلاقی انگاشته میشوند، همگی در خدمت تحقق همین هدف هستند.
و از آنجایی که میدانم خدا اغلب در میان ضعیفترین و حقیرترین مخلوقاتش یافت میشود و نه در مخلوقات قدرتمند و گردنفرازش، تلاش میکنم خود را به موقعیت چنین افرادی برسانم. و برای چنین کاری، چارهای جز خدمت به آنها نمیبینم. و چون جز با ورود به وادی سیاست انجام چنین خدمتی از من ساخته نیست، پس به سیاست روی آوردهام.[٥]
گاندی با این سبک و روش تربیتی جمعی مقید و با اخلاق را تربیت کرده بود که با وجود اینکه خود در دفاع از کارگران و حقوق قشر ضعیف در زندان بسر میبرد. طرفدارانش با تجمعی در مقابل کارخانهی نمک در ٢٤٠ کیلومتری شمال بمبئی حملهی عاری از خشونت را به این کارخانه شروع کردند. تعداد این افراد ٢٥٠٠ نفر غیرمسلح بودند که به رهبری زنی شاعر بنام «سار و جین نایدو» در قالب یک ارتش کوچک و بسیار منظم خود را به کارخانهی نمک دولتی در «دهراسانا» رساندند.
مأموریت این ارتش غیرمسلح که متشکل از واحدهای حمل برانکارد و کمکهای اولیه بود، تسخیر کارخانهی نمک اعلام شده بود. ٤٠٠ پلیس، حفاظت از این کارخانه را برعهده داشتند. «مهاجمان» در صفهایی بسیار منظم و بدون کوچکترین صدایی، قصد واردشدن و اشغال کارخانه را داشتند که با مقاومت نیروهای محافظ کارخانه مواجه شدند.
جنگی بسیار سخت و یک طرفه درگرفت که مأموران محافظ کارخانه با باتومهای مخصوص خود، که بر سر و روی مهاجمان میکوبیدند، صفوف پیشین ارتش عاری از خشونت را متلاشی میکردند.
مهاجمان حتی دستی نیز به دفاع از خود بالا نمیآوردند.
صفوف اول ارتش که گسسته میشد و افراد با سر و روی خونین بر زمین میافتادند، واحدهای کمکهای اولیه دست به کار میشدند و مجروحان را به پشت منتقل میکردند و صف بعدی در سکوت با متانت به حملهی باشکوه خود ادامه میداد.
صدای چندشآور برخورد باتوم با سر و روی مهاجمان فضا را انباشته کرده بود.
اینان افراد تعلیم دادهشدهای بودند که تحت رهبری پیشوای خود گاندی برای به تصویر کشاندن جنایات دولت بریتانیا، دست به این ازخودگذشتگی زده بودند.
چندی پیش از این واقعه گاندی بخاطر شکستن قانون نمک بازداشت شده بود و در زندان به سر میبرد.
این افراد موفق به فتح کارخانه نشدند و با ٣٢٠ مجروح و ٢ کشته به حملهی خود پایان دادند. اما وجدان ملتهای دنیا را با این حرکت بیدار کردند و کسب استقلال هند براساس آن، بنیان گذاشته شد.
پیشوای آنها گاندی سلاحی را به ملتهای جهان عرضه کرده بود که با کمال آرامش و خضوع و فروتنی تا آن زمان ناشناخته بود.
این سلاح بزرگ چیزی جز «عدم خشونت» نبود.
او گفت من چیز تازهای برای بشریت نیاوردهام. حقیقت و عدم خشونت به اندازهی کوهستانها کهن و قدیمی هستند.
اما گاندی کیش هندو را چنان با سیاست درهم آمیخته و آن را به کار گرفته بود که حاصل به زانو درآمدن بزرگترین و قدرتمندترین امپراتوری آن دوره بود.
او گفته است:
من و تمام فعالیتهای دیگرم، همه از مذهبم ناشی میشوند. در نظر من سیاست جدا شده از مذهب، کثافتی است که باید همواره از آن دوری جست. او سیاست را چیزی جز دفاع از حق و حقوق طبقهی پایین دست جامعه نمیدانست. این بود که تمام وقت خود را صرف حمایت از کارگران نمود.
گاندی کارگران را به ادامه اعتصابات و مبارزهی مدنی تشویق کرد اما در موقعیتی احساس کرد کارگران کمی دچار تزلزل و سستی شدهاند. او اعلام کرد که:
اگر کارگران به اعتصاب ادامه ندهند او از خوردن غذا امتناع خواهد کرد.
این عمل گاندی سخت مؤثر افتاد و با عزم راسختر به مقاومت خود ادامه دادند. سرانجام کارخانهداران تسلیم شدند و به خواستهی کارگران گردن نهادند.
در سال ١٩٢٠ نافرمانی مدنی شکلی همگانی بخود گرفت. در این سال گاندی اعلام کرد که نهضت نافرمانی مدنی و عدم همکاری با انگلیسیها آغاز شده است و به مردم توصیه کرد که کلیهی عناوین و مشاغل افتخاری خود را ترک گویند.
گاندی هرچه مدال و نشانههای افتخاری را دریافت کرده بود به دولت انگلیس بازپس فرستاد. و در هندوستان هرگونه کالای انگلیسی تحریم شد و مردم آن کالاها را در سر خیابانها به آتش میکشیدند. و در آن سال ٢٠ میلیون دلار به انگلستان ضرر رسانده شد.
حدود ٩ ماه بعد افراد بازداشت شده آزاد شدند و دولت دهلی گاندی را دعوت کرد و قراردادی با او منعقد کردند که طی آن تمام زندانیان آزاد شوند، قانون مالیات نمک لغو شود و گاندی برای مذاکره با مقامات انگلیسی در مورد استقلال هند به لندن برود.
گاندی بعنوان نمایندهی کنگرهی هند، مهیای سفر به لندن برای شرکت در کنفرانس میزگرد لندن شد. یکی از ویژگیهای شخصیت گاندی این بود که هیچگاه مذاکره را رد نمیکرد. و منتظر فرصتی بود تا با دولت بریتانیا مذاکره کند.
در لندن پادشاه انگلیس او را برای ملاقات به کاخ «بالینگهام» دعوت کرد. برای ورود به کاخ براساس سنتی دیرین، پوشیدن لباس رسمی اجباری بود. و کسی بدون لباس رسمی حق ورود به کاخ را نداشت. ولی گاندی از پوشیدن لباس رسمی خودداری کرد.[٦]
و در پاسخ به یکی از خبرنگاران گفت: اعلیحضرت به حد کافی و به اندازهی هردو نفر ما لباس پوشیده است.
من با همین دو لونگ پیش پادشاه میروم تا بداند که مردم هند چگونه از هستی افتادهاند. و چقدر فقیر و نادار هستند.
در تاریخ ١٤ اوت ١٩٤٧ جواهر لعل نهرو نخست وزیر هند در دهلی، آزادی و استقلال هند را به هموطنان خود مژده داد، سراسر کشور در جشن و شادی فرورفت. اما گاندی بخاطر تجزیه هندوستان به دو کشور هند و پاکستان خوشحال نبود.
گاندی و نیایش
گاندی سخت به نیایش اعتقاد داشت. او میگفت نیایش باید خالصانه و از صمیم قلب صورت گیرد و انسان با تمرکز به ذات احدیت فکر کند. هرکس به نسبت ایمان و شناخت خود خدا را نیایش میکند. او میگفت در طول نیایش انسان باید چشمان خود را ببندد، زیرا بستن چشمها به تمرکز انسان کمک میکند. آرامش، صلابت و تسکینی که نیایش به ارمغان میآورد، در هیچ چیز دیگری یافت نمیشود، به شرطی که از قلب آدمی برخیزد.
اگر از قلب و دل برنخیزد به ضربهای میماند که به طبل مینوازیم یا به اصواتی که از تارهای صوتی ما بر میخیزند و خاصیت دیگری ندارند.
نیایش اگر از دل برخیزد، دارای قدرتی است که میتواند کوههای بیچارگی و رنج را ذوب کند.
درهای نیایش برای آنان که مایلاند قدرت آن را امتحان کنند، همواره گشوده است. (هند جوان/ ١٩ دسامبر ١٩٢٧)
انسان باید به هنگام نیایش تمام آلودگیهای روحی را از خود دور کند. درست همانطور که از انجام کارهای غیراخلاقی در مقابل نگاه مردم شرمسار است، باید در حضور خدا هم اینگونه باشد. اما خدا به کوچکترین اعمال و افکار ما آگاه است.
حتی لحظهای نیست که عملی از ما سرزند یا اندیشهای از ضمیرمان بگذرد که بر او پوشیده باشد. پس آن کس که از اعماق دل خود نیایش میکند، سرانجام از روح خدا آکنده و بیگناه و مطهر میشود. (یادداشتهای روزانهی مهادو رسایی، ج١ ، ١٩٥٣)
گاندی به روزه به عنوان بزرگترین عامل تزکیهی روح و روان معتقد بود. که گرفتن روزه، عرفی است که قدمت آن به خلقت آدم بازمیگردد. همواره برای تزکیهی نفس یا برای رسیدن به اهداق عالی یا دانی به آن توسل جستهاند.
بودا، مسیح و محمد (ص) برای دیدن رودر روی خدا به روزه روی میآوردند.
من نیز با روزههای خود فقط راه این بزرگان را پیمودهام، هرچند که خود میدانم اصالت اهداف آنها بسیار بیشتر از اصالت اهدافی بوده است که من دنبال میکنم. (نیایش، گاندی، ت شهرام نقش تبریزی، ص ١٥٦، ١٣٨٦)
گاندی در هفتهی ملی، مردم را به روزه و نیایش دعوت میکرد و در یکی از نوشتههایش چنین آورد:
روزه حقیقی باعث تطهیر جسم، ذهن و روح میشود. به همان اندازه که جسم را به تنگنا میکشد، روح را آزاد میکند. نیایش صادقانه شگفتی میآفریند.
نیایش، اشتیاق پرشور روح برای رسیدن به پاکی بیشتر است.
پاکی و طهارتی که چنین حاصل میشود، وقتی برای مقاصد شریف و بزرگ به کار میرود، خود به نیایش بدل میشود.
به این ترتیب روزه و نیایش، قدرتمندترین اعمال برای تزکیه و پاکسازی درون هستند و آنچه پاک میسازد، بیشک ما را قادر میکند که وظایف خود را بهتر انجام دهیم و به هدف خود نائل آییم.
گاندی از نیایش توشهای وافر کسب کرد و برای مسئولیت بزرگی که بعهده داشت از آن بهرهمند شد. او تمام وقت و ذهن و جان خود را در راه هدف در طبق اخلاص گذاشته بود. و هیچ چیزی او را از ادامهی راه باز نمیداشت. (همان منبع، ص ١٥٨، ١٣٨٦)
او میگفت: از آن هنگام که سوگند خدمت یاد کردم، سر خود را وقف انسانیت کردهام. بریدن سر من، آسانترین کار دنیاست و کوچکترین سازماندهی و تمهیدی نیز نمیخواهد، من هرگز در جستجوی نگهبانی در خارج از وجود خود نبودهام. چه بیهوده است اگر کسی به فکر نگهبانی از من باشد. من نیک میدانم که خداوند قادر، تنها نگهبان بندگانش است. (همان منبع، ص ٢٣٥، بزرگداشت رفتگان، ١٩٥٨)
گاندی به قرآن بعنوان کتاب آسمانی مسلمانان احترام میگذاشت و گاهی از دعاهای قرآن و آیات آن، جهت آرامش روح و روان در مراسم نیایش استفاده میکرد و در مجالس ذکر و اوراد مسلمانان شرکت میکرد.
همین نگرش و رفتار گاندی موجب حسادت و تنفر هندوهای افراطی شد و چندین بار او را به مرگ تهدید کردند اما گاندی به همهی عقاید و ادیان احترام میگذاشت. به تدریج گاندی به دلیل تساهل و رواداری مذهبیای که از خود نشان داد، دشمنان سرسختی در میان هندوها پیدا کرد.
روی خوشی که گاندی بعنوان یک هندوی مؤمن، به مسلمانان نشان میداد، آتش کینه را در درون هندوهای متحجر شعلهور ساخت.
ترور گاندی
ترور مهاتما گاندی در ٣٠ ژانویه ١٩٤٨ در مجتمع مسکونی بیرلا در مرکز دهلی نو، رخ داد. قاتل او ناتورام ویناواک گودس، یک ناسیونالیست هندو از اهالی شهر پونا عضو حزب سیاسی هندو مهاسبها. این ترور را در سال ١٩٤٧ با کمک سایر هندوهای افراطی برنامهریزی کرده بود. او با شلیک سه گلوله به جسم نحیف گاندی، او را به قتل رساند و خون سرخ او بر جامهی سفید صلح و آشتی ریخته شد. تنها جرم گاندی احترام به سایر ادیان و مخاطب قراردادن آنها بعنوان برادر و همشهری بود.
او قبل از ترور تازه یک دورهی دیگر روزهداری را به منظور بهبود بخشیدن رفتار هندوها با مسلمانان به پایان رسانده بود که به دست یک جوان متعصب هندو که سخنان مهاتما را برای آیندهی هند خطرناک میدانست به قتل رسید.
امید ما به تأسی جستن نسل امروز، به حرکت و نهضتی است که گاندی یکی از پایهگزاران آن بود.
او جان خود را بر سر آرمانش نهاد و پیام او تا ابد جاودانه خواهد ماند. و چنانچه این امید تباه شود راهی جز خشونت برای نسلهای آینده باقی نخواهد ماند.
روانش شاد و راهش پر رهرو باد.
پانوشتها و مراجع:
[١] - مهاتما گاندی، رومن رولان، محمد قاضی، چاپ ٨، ١٣٩٦ ، به نقل از مضمون، انتشارات روزبهان
[٢] - اندیشهی عدم خشونت، رامین جهانبگلو، ص ٩٢- ٩٣، ترجمهی محمدرضا پارسایار، نشر نی، چاپ اول، ١٣٧٨.
[٣] - همان منبع، ص
[٤] -تفاوت و تساهل، رامین جهانبگلو، چاپ سوم، نشر مرکز، ص ١٣٣-١٣٤
[٥] - نیایش، مهاتما گاندی، ترجمهی شهرام، نقش تبریزی، ص ١٠، نشر نی، چاپ چهارم، ١٣٨٦
[٦] - نیایش، گاندی، ص ١٥
نظرات